در حمایت از مادران پارک لاله (عزادار) ایران، لطفن پتیشن زیر راامضا کنید http://www.petitiononline.com/Iran2009/petition.html
خانم مقدم گروه مادران عزادار چگونه تشکیل شد؛ آن هم در بحبوحه اعتراضات مردمی به انتخابات مخدوش 22 خرداد که هر روز شاهد کشتار و بازداشت های گسترده بودیم.
وقتی ما در خیابان ها شاهد کشتن بچه ها بودیم و از طرفی عده زیادی را دستگیر کردند، تعدادی از مادران گفتند باید کاری بکنیم؛ تا اینکه فیلم جان باختن ندا را دیدیم و همه واقعا منقلب شدیم، انگار این اتفاق برای بچه خود ما افتاده بود. از طرفی خبرهایی از شکنجه ها می رسید که به شدت همه ما را نگران کرده بود و در فکر این بودیم که باید کاری بکنیم. نشستیم و صحبت کردیم و گفتیم باید حرکتی مادرانه انجام دهیم؛ حرکتی که اصلا سیاسی نباشد چون هیچ کدام از ما آدم های سیاسی نبودیم.
در اصل جان باختن ندا جرقه این حرکت شده درست می گویم؟ هسته اولیه چگونه شکل گرفت؟
فیلم ندا واقعا همه را منقلب کرد. همان زمان دو نفر از مادرانی که بچه هایشان در زندان بودند آمدند و ما کار را با گروهی اندک شروع کردیم. زمانی که تصویر ندا دنیا را تکان داده بود گفتیم جایی جمع شویم و به یاد ندا بخواهیم که به خشونت ها پایان داده شود و بچه ها را آزاد کنند. فراخوان دادیم برای پارک لاله، نزدیک جایی که ندا کشته شده بود و دقیقا در ساعتی که ندا جان باخت جمع شدیم.
ابتدا خواست شما آزادی بازداشت شدگان و توقف خشونت بود؟ یعنی با این دو خواسته فراخوان دادید؟
آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و بچه هایی که همان روزها بازداشت شده بودندو محاکمه عاملان و آمران کشتارها، خواسته های ما بودند. ما همه در خیابان ها شاهد بودیم که خشونت از طرف مردم نیست؛ از طرف گروههای پلیس و بسیج و لباس شخصی ها بود و بچه ها برای دفاع از خودشان به حرکت هایی دست می زدند. در تمام مدتی که همه در راهپیمایی بودند و می خواستند رایشان را پس بگیرند ما می رفتیم که حایل باشیم بین مردم و نیروهای نظامی. می رفتیم و صحبت میکردیم و می گفتیم که این بچه ها، بچه های شما هستند نزنید، شلیک نکنید. دائما در خیابان ها با نیروهای نظامی در حال صحبت بودیم حتی با لباس شخصی ها هم حرف میزدیم. یادم است به یکی از ماموران نیروی انتظامی که سن بالایی داشت گفتم ببین برادر، دختر و پسرت هم در این جمع هستند چطور دلت می آید بزنی؟ گفت من نمی زنم و... در اصل میخواهم بگویم تشکیل گروه مادران عزادار در ادامه همین تلاش ما برای جلوگیری از خشونت بود؛ خواسته ما در ابتدا آزادی بچه ها و محاکمه آمران و عاملان بود و معتقد بودیم که عاملان براساس دستوری که داده شده اقدام می کنند و تنها محاکمه آنها کمکی نمیکند و باید آمران محاکمه شوند. خود من در همین اعتراضات و درگیری ها، پلیسی را دیدم که داشت گریه می کرد و واقعا اشک می ریخت.
و همان هفته اول که فراخوان داده بودید تعدادی از مادران بازداشت شدند و برخورد با مادران در اصل از همان هفته اول شروع شد؛ درست است؟
بله هفته اول 20 نفر از مادران را گرفتند. همان هفته اول استقبال بسیار زیادی شده بود و با وجود اینکه مادران را بازداشت کردند اما سایر مادران در گوشه و کنار پارک می گفتند باید حرکت را ادامه دهیم. حرکتی که بنیانگذار خاصی نداشت و مادران آمدند پارک و با همفکری همدیگر، کارها را سامان دادند و کارها همین طور ادامه یافت. هفته های دیگر هم با همه فشارها و تهدیدها، مادران می آمدند، دور آب نما راه می رفتند، روی نیمکت ها می نشستند و همین طور تعداد مادران اضافه می شد.
خانم مقدم براساس اعلام خود مادران عزادار، مادران جانباختگان سي و يك سال گذشته هستند یعنی مادران جان باختگان دهه شصت، به نوعی از خاوران و سر قبرهای فرزندانشان به پارک لاله آمدند و در کنار مادران جان باختگان سال گذشته قرار گرفتند. این شاید از بزرگترین دستاوردهای مادران عزادار باشد چگونه این مساله اتفاق افتاد؟ با توجه به اینکه هنوز سخن گفتن از فاجعه دهه شصت در ایران نوعی تابو است و نوعی سکوت در این زمینه در کشور حاکم بود؟
در مورد جانباختگان دهه شصت، سکوت از طرف خانواده ها نبوده. مادران خاوران همیشه در سالگرد فاجعه ملی کشتار دسته جمعی 67 به خاوران می رفتند و مورد تهدید قرار می گرفتند زیر فشار زیادی بودند اما مراسم برگزار می کردند. من واقعا شاهدم در چه شرایطی مراسم ها را برگزار میکردند. در اصل میخواهم بگویم مادران عزادار پیش قراولان این حرکت نیستند. مادران خاوران در ابتدا بودند منتهی در محدوده خاوران بوده حرکت آنها و زنده نگهداشتن نام و یاد بچه هایشان... اما این گونه دادخواهی عمومی بعد از انتخابات سال گذشته و در جریان کشتار بچه ها در خیابان ها و بازداشت های گسترده شکل گرفت. رسانه ها اما باید بگویند که چرا از دهه 60 نمی نویسند. جنبش سبز به حرکت خود ادامه میدهد و خیلی از کسانی که خودشان در حکومت بودند مثل آقای موسوی، درباره دهه ۶۰ صحبت میکنند و این نتیجه تلاش های مادران بوده. این مادران در نشست های مختلف این مساله را باز کردند و در نشست هایی که با شخصیت های جنبش سبز داشتند این پرسش را مطرح می کردند و مدام می پرسیدند که دهه 60 چی؟ ما مادران جانباختگان دهه شصت هم هستیم. در اصل میخواهم بگویم در میان مردم و مادران، فاجعه دهه 60 زنده بود اما فضایی نبود که مطرح شود. مثلا مادر سعید زینالی، 12 سال بود پی گیر سرنوشت و وضعیت بچه اش بود اما فضایی نبود حرفی بزند. مادران این فضا را به وجود آوردند. به مرور تعدادی از مادرانی که 31 سال است بچه هایشان کشته شده اند، خودشان می آمدند و می گفتند ما تا حالا ساکت بودیم بچه های ما را کشتند و کسی حرفی نزد اما دیگر نمی خواهیم سکوت کنیم و نمی گذاریم سال ۶۷ دیگری شکل بگیرد. حتی خیلی از مادرانی که در گذشته اند یا مسن تر شده اند و نمی توانند بیایند، خانواده هایشان می آمدند. من یادم هست مادری آمده بود؛ با چادر بود و کیفش را باز کرد و عکس 5 بچه اش را نشان داد که جان باخته بودند. برای ما و هیچ یک از مادران اصلا مهم نبود که بچه هایی که جان باخته اند وابسته به چه گروهی بودند. مادران خود می شنیدند و می آمدند. این مادر هم برای دادخواهی آمده بود و می گفت من از خون بچه هایم گذشته ام اما آمده ام بگویم دیگر بس است دیگر نکشید و... مادران هم به دیدن مادران جانباختگان دهه شصت می رفتند و حتی به دیدن مادرانی که بچه هایشان را در زمان شاه از دست داده بودند می رفتند و همین طور مادرانی که سال گذشته بچه هایشان را از دست داده اند. هر هفته هم مادران می آمدند و خیلی از مادرانی که در حوادث اخیر بچه هایشان را از دست داده بودند می آمدند. مادرانی که بچه هایشان زندان بودند یا قبلا کشته شده بودند. کم کم به بیش از 300 نفر رسیدیم که مادران در پارک شمع روشن می کردند و در دستشان می گرفتند. فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان و فعالان حقوق بشر هم می آمدند. حرکت هم اینقدر مرتب و منظم بود که پلیس هم همکاری میکرد مثلا قرار بود از ساعت 6 تا 7 باشیم، نزدیک ساعت 7 پلیس می آمد می گفت نزدیک 7 است، بروید. مادران هم همکاری میکردند. حرکت مسالمت آمیز و قشنگی بود.
و بعدها لغو حکم اعدام به عنوان خواسته دیگر مادران اعلام شد. مادرانی که در 31 سال گذشته بچه هایشان کشته شدند چگونه به اینجا رسیدند و چطور این خواسته هم به خواسته های اصلی شان اضافه شد؟
بعد از اعدام ارش رحمانی پور و محمد علی زمانی بود که مادران اعلام کردند حکم کیفری اعدام باید لغو شود و قوانین به روز نیست و باید تغییر کند. در اصل مادران دستاوردهای بسیار زیادی داشتند؛مهم ترین دستاورد همین بود که اشاره کردید. من خودم شاهد بودم در دیدارهایی که مادران عزادار با خانواده ها داشتند مادری بود که می گفت تا قاتل بچه ام تکه تکه نشود آرام نمی شود. مادران با او حرف زدند و گفتند که باید یک جایی جلو این خشونت گرفته شود و این کلمات خشونت آمیز و مرگ و قصاص را بر زبان نیاوریم. بعد از صحبت هایی که می شد این مادر و سایر مادران هم قبول میکردند و می رسیدند به نکته ای که می گفتند بچه ما که دیگر بر نمیگردد، کشته شده و اگر بگوییم قصاص نمی خواهیم در جامعه تاثیر میگذارد و باید به سمتی برویم که این خشونت متوقف شود و برای بچه های دیگر پیش نیاید.
بازداشت مادران و تحت فشار قرار گرفتن شان برای مصاحبه های تلویزیونی هم به مرور شدت گرفت. خانم مقدم حکومت از چه چیزی می ترسد که با مادران چنین برخوردهایی میکند؟
چون از آگاهی می ترسند. از آگاه شدن مردم و همبستگی و متحد شدن مردم می ترسند و الا مادران هیچ خطری برای حکومت ندارند. نه برانداز هستند نه کار سیاسی می کنند و نه خواسته سیاسی دارند و نه حتی تفکری سیاسی دارند. فقط میخواهند از حق بچه هایشان دفاع کنند و این همه خشونت از بین برود و این به هیچ عنوان به ضرر حکومت نیست. مادران نمی توانند با مادرانی که بچه هایشان زندان بودند یا کشته می شدند ابراز همدردی نکنند؛ به دیدن خانواده هایشان می روند و این به مذاق آقایان خوش نمی آید و شروع کردند به تهدید و فشار بر مادران. خود مرا که به دفتر پی گیری اطلاعات احضار کردند تمام بحث شان سر مادران عزادار بود و می خواستند که ما جلو این حرکت را بگیریم. گفتم وقتی جلو این حرکت گرفته می شود که به داد مادران برسید و بچه هایشان را آزاد کنید و آمران و عاملان را محاکمه کنید. گفتند مگر بچه تو کشته شده به تو چه ربطی دارد؟ پاسخ دادم که چه فرقی میکند اگر زاویه شلیک کمی تغییر میکرد به بچه من میخورد. همه اینها بچه های ما هستند و... فشارها شدیدتر شد و چندین نوبت در پارک لاله دستگیری داشتیم. حمله کردند و یکبار 30 نفر و یکبار هم 19 نفر را بازداشت کردند و بعد با کفالت و وثیقه آزاد شدند؛ برخی دادگاههایشان شروع شده و برخی همچنان در انتظار هستند. متاسفانه گویا همدردی با مادران عزادار جرم است چون به دلیل همدردی مادران باید زندان بروند. شاهد هستیم که اتهامات واهی ارتباط با سازمان های تروریستی به مادران می زنند در حالیکه مسالمت آمیز ترین حرکت، حرکت مادران بوده و حتی پارک را برای جمع شدن انتخاب کردند که جلوی عبور و مرور مردم گرفته نشود و باعث ترافیک نشوند. مادران بارها گفته اند ما هم سبزیمو هم سرخیم هم بنفش؛ ما رنگین کمان ایم. ما رنگ بچه هایمان هستیم. بچه های ما ریشه دارند و فقط بچه هایی که سال گذشته جان باختند سبز نیستند بلکه همه بچه های ما سبز هستند.اگر در همه جای دنیا، جاهایی است که مردم می روند و صحبت میکنند چه اشکالی دارد در ایران هم پارک لاله به عنوان سمبل حرکتی مسالمت آمیز در ایران شناخته شود و مردم بروند و حرف بزنند؟
و بعد مادران دیگر در پارک لاله و سایر پارک ها حضور نیافتند. آیا این به دلیل همان فشارها و احضارها و بازداشت ها بود؟
بله حرکت ادامه داشت تا دستگیری های گسترده و فشارها شدت گرفت و مادران تصمیم گرفتند پارک نروند، اما با همبستگی به حرکت خود ادامه دهند. مادران اگر پارک نمی روند دلیل بر گذشت از خواسته هایشان نیست. باید توجه داشت که مادران فقط در تهران نیستند در همه جای ایران هستند و اعتراض دارند و به حرکت خود ادامه می دهد.
چرا اسم مادران عزادار به مادران پارک لاله تغییر یافت؟
در اصل مادران خود را مادران پارک لاله میدانند و در سالگرد تشکیل این گروه گفتند ما نمیخواهیم همیشه عزادار باشیم، میخواهیم دادخواه باشیم. دادخواه سرفراز و چون حرکتمان را از پارک لاله شروع کرده ایم به این اسم تغییر نام می دهیم.
خانم مقدم با وجود این فشارها و بازداشت ها، مادران چگونه میخواهند به فعالیت خود ادامه دهند؟
آدم وقتی تهدید می شود شاید در کوتاه مدت ناامید و دلسرد شود ولی وقتی کمی مختصات حرکت خود را پیدا میکند و می بیند که تمام خواسته هایش بر حق است مصمم تر می شود. مادران عزادار هیچ سابقه فعالیت سیاسی ندارند. اصلا سیاسی نیستند، حتی بیشتر مادران سابقه فعالیت مدنی هم نداشته اند. تجربه زیادی ندارند ولی همه در دادخواهی مصمم هستند. وقتی برخی از مادران رابه زندان می برند چنان وحشتی در آنها ایجاد می کنند و اتهاماتی واهی میزنند که مادران می گویند مگر ما چه میخواهیم و چه میکنیم که بترسیم؟ اما باید توجه داشت که مادران عزادار یک سازمان یا یک حزب نیستند. این یک حرکت است و با زندان بردن عده ای و تحت فشار قرار دادن عده ای دیگر متوقف نمی شود. متاسفانه روز به روز هم تعداد مادرانی که بچه هایشان به زندان می روند زیاد می شود. مطمئنا این حرکت ادامه خواهد داشت اما سئوال من از حکومت این است که آیا پایه های حکومت اینقدر سست است که یک گروهی که می گوید کشتار نکنید و عاملان و آمران را محاکمه کنید آن را سست میکند؟ یعنی اینقدر پایه های امنیت شان سست است که با حرکتی مادرانه به خطر می افتد؟ شما بیانیه ای که مادران برای حبیب الله لطیفی دادند را ببینید چقدر مادرانه است. حرکت مادران به هیچ عنوان متوقف نخواهد شد چون این مادران دنبال خونخواهی نیستند دنبال دادخواهی هستند. اگر دنبال خونخواهی بودند می گفتند قاتل بچه ها را اعدام کنید و تمام می شد ولی بحث بالاتر از این حرفها است.
هفته گذشته هم تعدادی از مادران احضار شده اند و اکنون هم دو نفر از حامیان مادران در بازداشت هستند.
بله اخیرا فشارها بر مادران خیلی زیاد شده و حتی افرادی را از نیروهای خودشان بین مادران می فرستند که مادران راشناسایی کنند تا بتوانند آنان را بازداشت کنند. ندا مستقیمی و حکیمه شکری در 14 آذر در جریان تولد امیر ارشد تاجمیر بازداشت شدند؛ امیر سال گذشته در خیابان جان باخت و فرزند مادری است که همیشه با صدایش در رسانه ملی ما، آرامش و صلح را زمزمه می کرد. 6 ساعت از مادر سهراب اعرابی و مادر و خواهر مصطفی کریم بیگی بازجویی کرده اند در حالیکه این مادران همه حرفهایشان را در رسانه ها و به صورت شفاف گفته اند؛ چی دارند که 6 ساعت بازجویی شوند؟ پدر رامین رمضانی را بازداشت کرده و اتهامات سنگین به مادران زده اند. این فشارها متاسفانه روز به روز بیشتر هم می شود چون آقایان میخواهند در جامعه سکوت حاکم باشد و هیچ صدایی شنیده نشود تا بتوانند به کارهای غیر قانونی خودشان ادامه دهند. آخر کجا بهشت زهرا رفتن جرم است؟
خانم مقدم، حامیان مادران عزادار در کشورهای مختلف و شهرهای مختلف جهان هم تشکیل شده اند و مادران عزادار در چارچوب مرزهای داخلی محدود نشده. نظر شما در مورد فعالیت این گروهها در خارج از کشور چیست؟
این حرکت واقعا اینقدر حرکت درستی بود که مادرانی که در شهرهای دیگر بودند برای همبستگی گروههایی را تشکیل دادند تا صدای مادران ایران را به گوش جهانیان برسانند. این شبکه ای که به وجود آمده شبکه بسیار قدرتمندی است و می بینیم که همه اعتراضات و حرکات مسالمت آمیز را همین مادران در خارج از کشور هماهنگی می کنند و بردوش می کشند. دهه 60 دهه تلخی بود؛ وقتی می بینم این مادران در این برف و سرما بیرون می آیند حس می کنم به درستی متوجه هستند که نباید ساکت باشند و باید اجازه ندهند دهه 60 دیگری رقم بخورد. باید اینقدر تکرار کنند و می کنند که همین تکرار خود یک کار فرهنگی است و نقطه ای که این مادران را به هم پیوند میدهد حس مادری شان است خط کشی ندارند سیاسی عمل نمی کنند و برایشان فرقی نمیکند فرزند خودشان با فرزند یکی دیگر.
سپاسگزارم از وقتی که گذاشتید؛ اگر در پایان صحبت خاصی دارید بفرمایید.
من واقعا از همه مادران در همه جای دنیا تشکر میکنم و می بینم چگونه زحمت می کشند اگر نبودند شاید صدای مادران در داخل آنطور که باید شنیده نمی شد. مادران عزادار یا مادران پارک لاله، یک گروه هستند و از گروههای کوچک تشکیل شده اند و در تمام ایران هستند و نمی توانند با دستگیری چند نفر مانع از این حرکت شوند. در تهران هم گروههای مختلف هستند که حول محور همان سه خواسته اولیه همچنان فعالیت می کنند و نمی توان این حرکت را با قوه قهریه و برخوردهای امنیتی و بازداشت و... متوقف کرد.
در باره چگونگی تشکیل گروه مادران عزادار به مصاحبه "روز" با خانم خدیجه مقدم، در ادامه مطلب توجه کنید
خانم مقدم گروه مادران عزادار چگونه تشکیل شد؛ آن هم در بحبوحه اعتراضات مردمی به انتخابات مخدوش 22 خرداد که هر روز شاهد کشتار و بازداشت های گسترده بودیم.
وقتی ما در خیابان ها شاهد کشتن بچه ها بودیم و از طرفی عده زیادی را دستگیر کردند، تعدادی از مادران گفتند باید کاری بکنیم؛ تا اینکه فیلم جان باختن ندا را دیدیم و همه واقعا منقلب شدیم، انگار این اتفاق برای بچه خود ما افتاده بود. از طرفی خبرهایی از شکنجه ها می رسید که به شدت همه ما را نگران کرده بود و در فکر این بودیم که باید کاری بکنیم. نشستیم و صحبت کردیم و گفتیم باید حرکتی مادرانه انجام دهیم؛ حرکتی که اصلا سیاسی نباشد چون هیچ کدام از ما آدم های سیاسی نبودیم.
در اصل جان باختن ندا جرقه این حرکت شده درست می گویم؟ هسته اولیه چگونه شکل گرفت؟
فیلم ندا واقعا همه را منقلب کرد. همان زمان دو نفر از مادرانی که بچه هایشان در زندان بودند آمدند و ما کار را با گروهی اندک شروع کردیم. زمانی که تصویر ندا دنیا را تکان داده بود گفتیم جایی جمع شویم و به یاد ندا بخواهیم که به خشونت ها پایان داده شود و بچه ها را آزاد کنند. فراخوان دادیم برای پارک لاله، نزدیک جایی که ندا کشته شده بود و دقیقا در ساعتی که ندا جان باخت جمع شدیم.
ابتدا خواست شما آزادی بازداشت شدگان و توقف خشونت بود؟ یعنی با این دو خواسته فراخوان دادید؟
آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و بچه هایی که همان روزها بازداشت شده بودندو محاکمه عاملان و آمران کشتارها، خواسته های ما بودند. ما همه در خیابان ها شاهد بودیم که خشونت از طرف مردم نیست؛ از طرف گروههای پلیس و بسیج و لباس شخصی ها بود و بچه ها برای دفاع از خودشان به حرکت هایی دست می زدند. در تمام مدتی که همه در راهپیمایی بودند و می خواستند رایشان را پس بگیرند ما می رفتیم که حایل باشیم بین مردم و نیروهای نظامی. می رفتیم و صحبت میکردیم و می گفتیم که این بچه ها، بچه های شما هستند نزنید، شلیک نکنید. دائما در خیابان ها با نیروهای نظامی در حال صحبت بودیم حتی با لباس شخصی ها هم حرف میزدیم. یادم است به یکی از ماموران نیروی انتظامی که سن بالایی داشت گفتم ببین برادر، دختر و پسرت هم در این جمع هستند چطور دلت می آید بزنی؟ گفت من نمی زنم و... در اصل میخواهم بگویم تشکیل گروه مادران عزادار در ادامه همین تلاش ما برای جلوگیری از خشونت بود؛ خواسته ما در ابتدا آزادی بچه ها و محاکمه آمران و عاملان بود و معتقد بودیم که عاملان براساس دستوری که داده شده اقدام می کنند و تنها محاکمه آنها کمکی نمیکند و باید آمران محاکمه شوند. خود من در همین اعتراضات و درگیری ها، پلیسی را دیدم که داشت گریه می کرد و واقعا اشک می ریخت.
و همان هفته اول که فراخوان داده بودید تعدادی از مادران بازداشت شدند و برخورد با مادران در اصل از همان هفته اول شروع شد؛ درست است؟
بله هفته اول 20 نفر از مادران را گرفتند. همان هفته اول استقبال بسیار زیادی شده بود و با وجود اینکه مادران را بازداشت کردند اما سایر مادران در گوشه و کنار پارک می گفتند باید حرکت را ادامه دهیم. حرکتی که بنیانگذار خاصی نداشت و مادران آمدند پارک و با همفکری همدیگر، کارها را سامان دادند و کارها همین طور ادامه یافت. هفته های دیگر هم با همه فشارها و تهدیدها، مادران می آمدند، دور آب نما راه می رفتند، روی نیمکت ها می نشستند و همین طور تعداد مادران اضافه می شد.
خانم مقدم براساس اعلام خود مادران عزادار، مادران جانباختگان سي و يك سال گذشته هستند یعنی مادران جان باختگان دهه شصت، به نوعی از خاوران و سر قبرهای فرزندانشان به پارک لاله آمدند و در کنار مادران جان باختگان سال گذشته قرار گرفتند. این شاید از بزرگترین دستاوردهای مادران عزادار باشد چگونه این مساله اتفاق افتاد؟ با توجه به اینکه هنوز سخن گفتن از فاجعه دهه شصت در ایران نوعی تابو است و نوعی سکوت در این زمینه در کشور حاکم بود؟
در مورد جانباختگان دهه شصت، سکوت از طرف خانواده ها نبوده. مادران خاوران همیشه در سالگرد فاجعه ملی کشتار دسته جمعی 67 به خاوران می رفتند و مورد تهدید قرار می گرفتند زیر فشار زیادی بودند اما مراسم برگزار می کردند. من واقعا شاهدم در چه شرایطی مراسم ها را برگزار میکردند. در اصل میخواهم بگویم مادران عزادار پیش قراولان این حرکت نیستند. مادران خاوران در ابتدا بودند منتهی در محدوده خاوران بوده حرکت آنها و زنده نگهداشتن نام و یاد بچه هایشان... اما این گونه دادخواهی عمومی بعد از انتخابات سال گذشته و در جریان کشتار بچه ها در خیابان ها و بازداشت های گسترده شکل گرفت. رسانه ها اما باید بگویند که چرا از دهه 60 نمی نویسند. جنبش سبز به حرکت خود ادامه میدهد و خیلی از کسانی که خودشان در حکومت بودند مثل آقای موسوی، درباره دهه ۶۰ صحبت میکنند و این نتیجه تلاش های مادران بوده. این مادران در نشست های مختلف این مساله را باز کردند و در نشست هایی که با شخصیت های جنبش سبز داشتند این پرسش را مطرح می کردند و مدام می پرسیدند که دهه 60 چی؟ ما مادران جانباختگان دهه شصت هم هستیم. در اصل میخواهم بگویم در میان مردم و مادران، فاجعه دهه 60 زنده بود اما فضایی نبود که مطرح شود. مثلا مادر سعید زینالی، 12 سال بود پی گیر سرنوشت و وضعیت بچه اش بود اما فضایی نبود حرفی بزند. مادران این فضا را به وجود آوردند. به مرور تعدادی از مادرانی که 31 سال است بچه هایشان کشته شده اند، خودشان می آمدند و می گفتند ما تا حالا ساکت بودیم بچه های ما را کشتند و کسی حرفی نزد اما دیگر نمی خواهیم سکوت کنیم و نمی گذاریم سال ۶۷ دیگری شکل بگیرد. حتی خیلی از مادرانی که در گذشته اند یا مسن تر شده اند و نمی توانند بیایند، خانواده هایشان می آمدند. من یادم هست مادری آمده بود؛ با چادر بود و کیفش را باز کرد و عکس 5 بچه اش را نشان داد که جان باخته بودند. برای ما و هیچ یک از مادران اصلا مهم نبود که بچه هایی که جان باخته اند وابسته به چه گروهی بودند. مادران خود می شنیدند و می آمدند. این مادر هم برای دادخواهی آمده بود و می گفت من از خون بچه هایم گذشته ام اما آمده ام بگویم دیگر بس است دیگر نکشید و... مادران هم به دیدن مادران جانباختگان دهه شصت می رفتند و حتی به دیدن مادرانی که بچه هایشان را در زمان شاه از دست داده بودند می رفتند و همین طور مادرانی که سال گذشته بچه هایشان را از دست داده اند. هر هفته هم مادران می آمدند و خیلی از مادرانی که در حوادث اخیر بچه هایشان را از دست داده بودند می آمدند. مادرانی که بچه هایشان زندان بودند یا قبلا کشته شده بودند. کم کم به بیش از 300 نفر رسیدیم که مادران در پارک شمع روشن می کردند و در دستشان می گرفتند. فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان و فعالان حقوق بشر هم می آمدند. حرکت هم اینقدر مرتب و منظم بود که پلیس هم همکاری میکرد مثلا قرار بود از ساعت 6 تا 7 باشیم، نزدیک ساعت 7 پلیس می آمد می گفت نزدیک 7 است، بروید. مادران هم همکاری میکردند. حرکت مسالمت آمیز و قشنگی بود.
و بعدها لغو حکم اعدام به عنوان خواسته دیگر مادران اعلام شد. مادرانی که در 31 سال گذشته بچه هایشان کشته شدند چگونه به اینجا رسیدند و چطور این خواسته هم به خواسته های اصلی شان اضافه شد؟
بعد از اعدام ارش رحمانی پور و محمد علی زمانی بود که مادران اعلام کردند حکم کیفری اعدام باید لغو شود و قوانین به روز نیست و باید تغییر کند. در اصل مادران دستاوردهای بسیار زیادی داشتند؛مهم ترین دستاورد همین بود که اشاره کردید. من خودم شاهد بودم در دیدارهایی که مادران عزادار با خانواده ها داشتند مادری بود که می گفت تا قاتل بچه ام تکه تکه نشود آرام نمی شود. مادران با او حرف زدند و گفتند که باید یک جایی جلو این خشونت گرفته شود و این کلمات خشونت آمیز و مرگ و قصاص را بر زبان نیاوریم. بعد از صحبت هایی که می شد این مادر و سایر مادران هم قبول میکردند و می رسیدند به نکته ای که می گفتند بچه ما که دیگر بر نمیگردد، کشته شده و اگر بگوییم قصاص نمی خواهیم در جامعه تاثیر میگذارد و باید به سمتی برویم که این خشونت متوقف شود و برای بچه های دیگر پیش نیاید.
بازداشت مادران و تحت فشار قرار گرفتن شان برای مصاحبه های تلویزیونی هم به مرور شدت گرفت. خانم مقدم حکومت از چه چیزی می ترسد که با مادران چنین برخوردهایی میکند؟
چون از آگاهی می ترسند. از آگاه شدن مردم و همبستگی و متحد شدن مردم می ترسند و الا مادران هیچ خطری برای حکومت ندارند. نه برانداز هستند نه کار سیاسی می کنند و نه خواسته سیاسی دارند و نه حتی تفکری سیاسی دارند. فقط میخواهند از حق بچه هایشان دفاع کنند و این همه خشونت از بین برود و این به هیچ عنوان به ضرر حکومت نیست. مادران نمی توانند با مادرانی که بچه هایشان زندان بودند یا کشته می شدند ابراز همدردی نکنند؛ به دیدن خانواده هایشان می روند و این به مذاق آقایان خوش نمی آید و شروع کردند به تهدید و فشار بر مادران. خود مرا که به دفتر پی گیری اطلاعات احضار کردند تمام بحث شان سر مادران عزادار بود و می خواستند که ما جلو این حرکت را بگیریم. گفتم وقتی جلو این حرکت گرفته می شود که به داد مادران برسید و بچه هایشان را آزاد کنید و آمران و عاملان را محاکمه کنید. گفتند مگر بچه تو کشته شده به تو چه ربطی دارد؟ پاسخ دادم که چه فرقی میکند اگر زاویه شلیک کمی تغییر میکرد به بچه من میخورد. همه اینها بچه های ما هستند و... فشارها شدیدتر شد و چندین نوبت در پارک لاله دستگیری داشتیم. حمله کردند و یکبار 30 نفر و یکبار هم 19 نفر را بازداشت کردند و بعد با کفالت و وثیقه آزاد شدند؛ برخی دادگاههایشان شروع شده و برخی همچنان در انتظار هستند. متاسفانه گویا همدردی با مادران عزادار جرم است چون به دلیل همدردی مادران باید زندان بروند. شاهد هستیم که اتهامات واهی ارتباط با سازمان های تروریستی به مادران می زنند در حالیکه مسالمت آمیز ترین حرکت، حرکت مادران بوده و حتی پارک را برای جمع شدن انتخاب کردند که جلوی عبور و مرور مردم گرفته نشود و باعث ترافیک نشوند. مادران بارها گفته اند ما هم سبزیمو هم سرخیم هم بنفش؛ ما رنگین کمان ایم. ما رنگ بچه هایمان هستیم. بچه های ما ریشه دارند و فقط بچه هایی که سال گذشته جان باختند سبز نیستند بلکه همه بچه های ما سبز هستند.اگر در همه جای دنیا، جاهایی است که مردم می روند و صحبت میکنند چه اشکالی دارد در ایران هم پارک لاله به عنوان سمبل حرکتی مسالمت آمیز در ایران شناخته شود و مردم بروند و حرف بزنند؟
و بعد مادران دیگر در پارک لاله و سایر پارک ها حضور نیافتند. آیا این به دلیل همان فشارها و احضارها و بازداشت ها بود؟
بله حرکت ادامه داشت تا دستگیری های گسترده و فشارها شدت گرفت و مادران تصمیم گرفتند پارک نروند، اما با همبستگی به حرکت خود ادامه دهند. مادران اگر پارک نمی روند دلیل بر گذشت از خواسته هایشان نیست. باید توجه داشت که مادران فقط در تهران نیستند در همه جای ایران هستند و اعتراض دارند و به حرکت خود ادامه می دهد.
چرا اسم مادران عزادار به مادران پارک لاله تغییر یافت؟
در اصل مادران خود را مادران پارک لاله میدانند و در سالگرد تشکیل این گروه گفتند ما نمیخواهیم همیشه عزادار باشیم، میخواهیم دادخواه باشیم. دادخواه سرفراز و چون حرکتمان را از پارک لاله شروع کرده ایم به این اسم تغییر نام می دهیم.
خانم مقدم با وجود این فشارها و بازداشت ها، مادران چگونه میخواهند به فعالیت خود ادامه دهند؟
آدم وقتی تهدید می شود شاید در کوتاه مدت ناامید و دلسرد شود ولی وقتی کمی مختصات حرکت خود را پیدا میکند و می بیند که تمام خواسته هایش بر حق است مصمم تر می شود. مادران عزادار هیچ سابقه فعالیت سیاسی ندارند. اصلا سیاسی نیستند، حتی بیشتر مادران سابقه فعالیت مدنی هم نداشته اند. تجربه زیادی ندارند ولی همه در دادخواهی مصمم هستند. وقتی برخی از مادران رابه زندان می برند چنان وحشتی در آنها ایجاد می کنند و اتهاماتی واهی میزنند که مادران می گویند مگر ما چه میخواهیم و چه میکنیم که بترسیم؟ اما باید توجه داشت که مادران عزادار یک سازمان یا یک حزب نیستند. این یک حرکت است و با زندان بردن عده ای و تحت فشار قرار دادن عده ای دیگر متوقف نمی شود. متاسفانه روز به روز هم تعداد مادرانی که بچه هایشان به زندان می روند زیاد می شود. مطمئنا این حرکت ادامه خواهد داشت اما سئوال من از حکومت این است که آیا پایه های حکومت اینقدر سست است که یک گروهی که می گوید کشتار نکنید و عاملان و آمران را محاکمه کنید آن را سست میکند؟ یعنی اینقدر پایه های امنیت شان سست است که با حرکتی مادرانه به خطر می افتد؟ شما بیانیه ای که مادران برای حبیب الله لطیفی دادند را ببینید چقدر مادرانه است. حرکت مادران به هیچ عنوان متوقف نخواهد شد چون این مادران دنبال خونخواهی نیستند دنبال دادخواهی هستند. اگر دنبال خونخواهی بودند می گفتند قاتل بچه ها را اعدام کنید و تمام می شد ولی بحث بالاتر از این حرفها است.
هفته گذشته هم تعدادی از مادران احضار شده اند و اکنون هم دو نفر از حامیان مادران در بازداشت هستند.
بله اخیرا فشارها بر مادران خیلی زیاد شده و حتی افرادی را از نیروهای خودشان بین مادران می فرستند که مادران راشناسایی کنند تا بتوانند آنان را بازداشت کنند. ندا مستقیمی و حکیمه شکری در 14 آذر در جریان تولد امیر ارشد تاجمیر بازداشت شدند؛ امیر سال گذشته در خیابان جان باخت و فرزند مادری است که همیشه با صدایش در رسانه ملی ما، آرامش و صلح را زمزمه می کرد. 6 ساعت از مادر سهراب اعرابی و مادر و خواهر مصطفی کریم بیگی بازجویی کرده اند در حالیکه این مادران همه حرفهایشان را در رسانه ها و به صورت شفاف گفته اند؛ چی دارند که 6 ساعت بازجویی شوند؟ پدر رامین رمضانی را بازداشت کرده و اتهامات سنگین به مادران زده اند. این فشارها متاسفانه روز به روز بیشتر هم می شود چون آقایان میخواهند در جامعه سکوت حاکم باشد و هیچ صدایی شنیده نشود تا بتوانند به کارهای غیر قانونی خودشان ادامه دهند. آخر کجا بهشت زهرا رفتن جرم است؟
خانم مقدم، حامیان مادران عزادار در کشورهای مختلف و شهرهای مختلف جهان هم تشکیل شده اند و مادران عزادار در چارچوب مرزهای داخلی محدود نشده. نظر شما در مورد فعالیت این گروهها در خارج از کشور چیست؟
این حرکت واقعا اینقدر حرکت درستی بود که مادرانی که در شهرهای دیگر بودند برای همبستگی گروههایی را تشکیل دادند تا صدای مادران ایران را به گوش جهانیان برسانند. این شبکه ای که به وجود آمده شبکه بسیار قدرتمندی است و می بینیم که همه اعتراضات و حرکات مسالمت آمیز را همین مادران در خارج از کشور هماهنگی می کنند و بردوش می کشند. دهه 60 دهه تلخی بود؛ وقتی می بینم این مادران در این برف و سرما بیرون می آیند حس می کنم به درستی متوجه هستند که نباید ساکت باشند و باید اجازه ندهند دهه 60 دیگری رقم بخورد. باید اینقدر تکرار کنند و می کنند که همین تکرار خود یک کار فرهنگی است و نقطه ای که این مادران را به هم پیوند میدهد حس مادری شان است خط کشی ندارند سیاسی عمل نمی کنند و برایشان فرقی نمیکند فرزند خودشان با فرزند یکی دیگر.
سپاسگزارم از وقتی که گذاشتید؛ اگر در پایان صحبت خاصی دارید بفرمایید.
من واقعا از همه مادران در همه جای دنیا تشکر میکنم و می بینم چگونه زحمت می کشند اگر نبودند شاید صدای مادران در داخل آنطور که باید شنیده نمی شد. مادران عزادار یا مادران پارک لاله، یک گروه هستند و از گروههای کوچک تشکیل شده اند و در تمام ایران هستند و نمی توانند با دستگیری چند نفر مانع از این حرکت شوند. در تهران هم گروههای مختلف هستند که حول محور همان سه خواسته اولیه همچنان فعالیت می کنند و نمی توان این حرکت را با قوه قهریه و برخوردهای امنیتی و بازداشت و... متوقف کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر