دوشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۹۰

گمشده / شعر / پرتو نوری علا

گمشده
 در جستجوی گمشده ام
خواب را به آب می شویم
خارپشته ی کینه را به آتش،
و گوش می سپارم به آوای زنجره ای
که در تن ِ خشک ِ این درخت، می خوانَد.
تا بازش بستانم
با چشم ِ عقاب وُ پای جنگلی ام
پستان های پُر شیرم را
به زمین می بخشم؛
به همین تکه جا
که سبز دانه ای کوچک
گل های سرخ 
  سیاه، سپید، زرد، صورتی،
آبی، بنفش ...... پراکنده است
و نسیم سروی،
طعم شیرینِ بالِ زنبوران را.

برگرفته از مجموعه تازه منتشر شده "از دار تا بهار"

هیچ نظری موجود نیست: