رضا مقصدی
....زیرا که از تبارِ
دروغید
از بامداد ِ تازه ، سخن گفتید؟
باور نمی کنند-
دلبستگانِ خنده ی خورشید.
در صبح ِ تان ، سیاهی ِ خوف انگیز.
در ظهرتان ، تلاوتِ تاریکی.
در شام ِ تان، تباهی ِ بیداد ست.
خورشید را ستاره ، صدا کرده ست.
زیبایی شناور ِ گُل را گلوی ماه.
این سینه را سپیدی ِ فریاد ست.
باور نمی کنند-
دلبستگانِ خنده ی خورشید.
در صبح ِ تان ، سیاهی ِ خوف انگیز.
در ظهرتان ، تلاوتِ تاریکی.
در شام ِ تان، تباهی ِ بیداد ست.
خورشید را ستاره ، صدا کرده ست.
زیبایی شناور ِ گُل را گلوی ماه.
این سینه را سپیدی ِ فریاد ست.
کلن . 25.9.2013
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر