در روزهای اخیر که خواهرم برای اجرای حکمش
احضار شده و باید در چند روز آینده خود را به زندان اوین معرفی کند، به این فکر
افتادم که بررسی هر چند فشرده ای بر اینکه در حال حاضر چه کسانی و با چه اتهاماتی
در بند زنان زندان اوین دوران محکومیت خود را سپری می کنند، ارائه دهم.
گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر در
تاریخ 29
مهر
1391 را ملاک قرار دادم.
دومین تکنه، عدم حضور زنان وابسته به اصلاح طلبان حکومتی (جز خانم فائزه رفسنجانی، هر چند این تصور وجود دارد که بازداشت ایشان بیشتر برای اعمال فشار به آقای رفسنجانی است) در میان زندانیان زن است. ایا این نشانه آن است که زنان نقشی جدی در میان اصلاح طلبان حکومتی ایفا نمی کنند (حتی در مقایسه با دیگر گروه های سیاسی این احزاب مردانه هستند)؟ در حالی که زنان نقشی جدی و مستقل در جنبش مدنی ( به ویژه در سالهای پس از دوم خرداد 1376) ایفا کرده و می کنند. شاید دلیل آن است که اصلاح طلبان با هزار رشته از جمله و به ویژه به دلیل رابطه های خانوادگی با اصول گرایان پیوند دارند، و آن تعداد محدود زنان فعال سیاسی در جمع اصلاح طلبان حکومتی "ناموس" مشترک آنان هستند؟
سومین نکته، گمنام بودن زندانیان سیاسی وابسته به سازمان مجاهدین خلق است، علیرغم اینکه تعدادی از این افراد در اعتراضات پس از انتخابات بازداشت و به اتهام شرکت در این اعتراضات به تحمل زندان محکوم شده اند. اما تقریبا اثری از آنان در جریان اصلی رسانه های فارسی زبان یافت نمی شود. دلیل این سکوت مهمترین رسانه های جمعی چیست؟ ایا این سکوت به دلیل مواضع سیاسی سازمان مجاهدین خلق و پیشینه فعالیت مسلحانه این سازمان و همکاری آن با دولت عراق است؟ آیا این سکوت به دلیل خط قرمزهای جمهوری اسلامی ایران و نزدیکی بخش مهمی از این رسانه ها به اصلاح طلبان حکومتی مربوط است؟
از سی و سه نفر زندانی زن در 29
مهر
1391،
9 نفر به اتهام وابستگی به سازمان مجاهدین خلق،
6 نفر به اتهام بهائی بودن، 2
نفر
به اتهام تغییر دیانت، 6
نفر
به اتهام فعالیتهای حقوق بشری، 2
نفر
به اتهام روزنامه نگاری، 2
نفر
به اتهام فعالیتهای دانشجوئی و 7
نفر
به دلیل اقدام علیه امنیت ملی/بلاتکلیف و یا موارد دیگر در زندان
هستند.
در ادامه همین یادداشت من این لیست را دسته بندی کرده ام
که تصویر بهتری از ترکیب بند زنان زندان اوین ارائه دهم.
پیش از هر چیزی به این نکته فکر می کنم که جمهوری اسلامی
پس از انتخابات بحث برانگیز خرداد 88
اقدام به دستگیری گسترده کسانی که در اعتراضات شرکت می کردند نمود ولی
گمان می کنم که پس از فروکش کردن اعتراضات خیابانی، به ویژه پس از عاشورای سال
88، بیشتر محاکمه ها، بازداشتها و اجرای احکام با هدف مشخص
انجام گرفته است. اگر این گمان صحیح باشد (همیشه فکر کرده ام که سیستم امنیتی ایران جزو معدود
نهادهای جمهوری اسلامی است که کما بیش با برنامه کار می
کند)، چنین ترکیبی از زندانیان به چه معنی ای میتواند باشد؟
این ترکیب مشخص چه پیامی را برای کدام بخشهای جامعه در بر دارد؟
دومین تکنه، عدم حضور زنان وابسته به اصلاح طلبان حکومتی (جز خانم فائزه رفسنجانی، هر چند این تصور وجود دارد که بازداشت ایشان بیشتر برای اعمال فشار به آقای رفسنجانی است) در میان زندانیان زن است. ایا این نشانه آن است که زنان نقشی جدی در میان اصلاح طلبان حکومتی ایفا نمی کنند (حتی در مقایسه با دیگر گروه های سیاسی این احزاب مردانه هستند)؟ در حالی که زنان نقشی جدی و مستقل در جنبش مدنی ( به ویژه در سالهای پس از دوم خرداد 1376) ایفا کرده و می کنند. شاید دلیل آن است که اصلاح طلبان با هزار رشته از جمله و به ویژه به دلیل رابطه های خانوادگی با اصول گرایان پیوند دارند، و آن تعداد محدود زنان فعال سیاسی در جمع اصلاح طلبان حکومتی "ناموس" مشترک آنان هستند؟
از طرف دیگر می دانیم که برخی از خانواده های اصلاح طلبان
حکومتی به دلیل بازداشت بستگان خود، تلاشهای قابل توجهی را در دفاع از زندانیان
انجام داده اند (خانم محتشمی نمونه خوبی هستند)، این تلاشها چه تاثیری در حضور زنان وابسته به اصلاح
طلبان حکومتی در عرصه مبارزات مدنی و سیاسی میتواند داشته باشد؟
سومین نکته، گمنام بودن زندانیان سیاسی وابسته به سازمان مجاهدین خلق است، علیرغم اینکه تعدادی از این افراد در اعتراضات پس از انتخابات بازداشت و به اتهام شرکت در این اعتراضات به تحمل زندان محکوم شده اند. اما تقریبا اثری از آنان در جریان اصلی رسانه های فارسی زبان یافت نمی شود. دلیل این سکوت مهمترین رسانه های جمعی چیست؟ ایا این سکوت به دلیل مواضع سیاسی سازمان مجاهدین خلق و پیشینه فعالیت مسلحانه این سازمان و همکاری آن با دولت عراق است؟ آیا این سکوت به دلیل خط قرمزهای جمهوری اسلامی ایران و نزدیکی بخش مهمی از این رسانه ها به اصلاح طلبان حکومتی مربوط است؟
به نظر می رسد که سازمان مجاهدین خلق هم تلاشی برای به
وجود آوردن رابطه ای منطقی با رسانه های فارسی زبان نکرده است
(شاید به این دلیل که باید پاسخگوی سیاستهای گذشته و حال
خود باشند و این سازمان علاقه ای به وارد شدن به چنین گفتگوئی
ندارد) و بیشتر به طرح مسائل مورد علاقه خود در رسانه های وابسته
به خود و یا در لابی های پشت پرده با نهادهای دولتی کشورهای غربی علاقه مند است،
اگر این برداشت درست باشد، این رویکرد چه تاثیری در عدم طرح نام زندانیان سیاسی که
به اتهام هواداری از این سازمان زندانی شده اند داشته است؟
اگر گمنامی زندانیان سیاسی وابسته به مجاهدین خلق میتواند
دلایل جدی سیاسی داشته باشد، اما گمنامی بخشی از زندانیان عقیدتی
(بهائیان و نوکیشان مسیحی)
را
چگونه میتوان توضیح داد؟ بسیاری از رسانه های فارسی زبان کمابیش به این نکته که نقض
حقوق بهائیان به شکلی سیستماتیک و گسترده در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی
وجود داشته و این گروه تقریبا از تمام حقوق شهروندی خود محروم بوده اند، پرداخته
اند. مقالات و آثار هنری متعددی در این زمینه منتشر شده است که
گویا مورد توجه جامعه ایرانی قرار گرفته است.
اما
در همین زمینه به نظر می رسد که رسانه های اصلی فارسی زبان در خارج کشور به موضوع
این دسته از زندانیان عقیدتی به شکلی جدی نمی پردازند.
ایا
دلیل آن تبلیغات سنگین جمهوری اسلامی بر علیه بهائیان است؟ همچنین ایا میتواند این
عدم توجه نشانه ای از بی توجهی ایرانیان به مسئله نقض گسترده و سیستماتیک حقوق
بهائیان باشد؟ به این معنی که ایرانیان زمانی که خبری در مورد هموطنان بهائی شان
منتشر می شود به موضوع بی تفاوت باقی می مانند.
از طرف دیگر آیا جامعه بهائیان در خارج
(و داخل)
کشور توانسته است با جریانهای اصلی حامی حقوق بشر در خارج و داخل کشور
رابطه برقرار کرده و تلاش کند به سیاست ایزوله کردن بهائیان
(که به شکل سیستماتکی از طرف جمهوری اسلامی دنبال شده
است) مقابله کند؟ سیاستی که میتواند سبب درون گرائی گسترده و
مزمن در میان این دسته از هموطنانمان شده باشد.
پنجمین و اخرین نکته ای که توجه مرا به خود جلب میکند
معروفیت زندانیانی است که به دلیل فعالیتهای حقوق بشری و مدنی زندانی شده
اند. این دسته از زندانیان بیشترین حمایت را جلب کرده اند و
توجه نهادهای حقوق بشر داخلی و بین المللی و (تا حدودی)
رسانه های فارسی زبان بر حمایت از این دسته متمرکز شده
است. جریانهای مدنی که این دسته از زندانیان به آنها تعلق
دارند (جنبش حقوق بشر و دادخواهی، جنبش زنان، جنش دانشجوئی و
روزنامه نگاران) هر چند گاه با جریانهای اصلی سیاسی منتقد دولت همراهی و
نزدیکی داشته اند، اما مشخصه اصلی این جریان را میتوان تلاش برای مبارزه با
تبعیضهای موجود در جامعه و حفظ استقلال خود دانست.
آیا
حمایت گسترده تر از این دسته از زندانیان نشان دهنده اهمیتی است که توسعه حقوق بشر
و دمکراسی در نزد ایرانیان پیدا کرده است؟
این یادداشت بر اساس یک لیست در زمان مشخص نوشته شده است
و به همین دلیل نمی توان مدعی بود که میتوان با همین اطلاعات به سئوالات طرح شده در
بالا پاسخ داد و لازم است تصویری کلی تر از تمام زندانهای جمهوری اسلامی در سرتاسر
ایران و در سالهای اخیر به دست آورد.
به ویژه مهم است که در کنار چنین مطالعه ای مسئله واکنشها
به مسئله زندانیان سیاسی در بند مردان نیز مورد توجه قرار
گیرد. شاید این بررسی بتواند اطلاعات ارزشمندی از دیدگاههای
مردم و حتی روشنفکران از نقش زنان در سیاستهای جامعه در اختیار ما قرار
دهد.
**********************************
اتهام:
وابستگی به سازمان مجاهدین خلق
(9
نفر)
1-شبنم مددزاده:
زندانی سیاسی که از سوی دادگاه به تحمل ۵ سال حبس تعزیری به اتهام
ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران محکوم شده است.
وی
در اسفند ماه ۸۷ بازداشت و هم اکنون سه سال و نیم است که بدون داشتن مرخصی در زندان
به سر میبرد
2-
ریحانه حاج ابراهیم دباغ:
از
زندانیان اعتراضات عاشورای ۸۸ که به سبب اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به ۱۵
سال حبس تعزیری محکوم شده و حدود سه سال است که بدون برخورداری از حق مرخصی در
زندان به سر میبرد
3-
صدیقه مردای:
زندانی سیاسی که به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به ۱۰ سال حبس
تعزیری محکوم شده و حدود یک سال است در زندان به سر
میبرد
4-
صغرا غلامنژاد:
از
زندان سیاسی است که حدود سه ماه پیش به بند زنان زندان اوین منتقل شده
است. غلامنژاد به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق از سوی
دادگاه انقلاب به تحمل دو سال حبس تعزیری محکوم شده است
5-
کبری بنازاده امیرخیزی:
زندانی سیاسی که به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به تحمل ۵ سال
حبس تعزیری محکوم شده و حدود چهار سال است که بدون برخورداری از حق مرخصی در زندان
به سر میبرد
6-
کفایت ملک محمدی:
از
زندانیان اعتراضات عاشورای ۸۸ که به سبب اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به ۱۵
سال حبس تعزیری محکوم شده و حدود سه سال است که در زندان به سر
میبرد. وی مسنترین زندانی بند زنان
است
7-
مریم اکبری منفرد:
زندانی سیاسی که از سوی دادگاه به تحمل ۱۵ سال حبس تعزیری به اتهام
ارتباط با سازمان مجاهدین خلق مجکوم شده است و حدود سه سال است که بدون برخورداری
از حق مرخصی در زندان به سر میبرد
8-
مطهره بهرامی:
از
زندانیان عاشورای ۸۸ که به سبب اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به ده سال حبس
تعزیری محکوم و حدود سه سال است که بدون داشتن مرخصی در زندان به سر
میبرد
9-
نگار حائری:
زندانی سیاسی که از حدود سه ماه پیش بازداشت و تاکنون در بند زنان زندان
اوین بلاتکلیف است. پدر ایشان ماشاءالله حائری نیز به اتهام هواداری از
سازمان مجاهدین خلق به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده و در زندان رجایی شهر نکهداری
میشود
اتهام:
بهائی بودن (6 نفر)
و تغییر دیانت (2 نفر)
مجموعا (8 نفر)
1-
فریبا کمال آبادی:
زندانی بهایی و از مدیران تشکیلات بهایی «یاران ایران»
که
از اسفند ماه ۸۶ بازداشت و تا کنون در زندان به سر
میبرد. وی در دادگاه به تحمل بیست سال حبس تعزیری محکوم شده و
باوجود گذشت ۵ سال از دوران محکومیت خود از حق مرخصی محروم بوده
است
2-
فاران حسامی:
زندانی بهایی که از سوی دادگاه به تحمل ۵ سال حبس تعزیری محکوم
شده. وی که دارای فرزند خردسال سه ساله است بیش از سه ماه است
که جهت اجرای حکم به زندان منتقل شده است.
همسر وی کامران رحیمیان نیز که از اساتید دانشگاه آنلاین بهاییان است به
اتهام «عضویت در جامعه بهائی»
و
«اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت
ملی» به چهار سال حبس تعزیری محکوم و هم اکنون در زندان رجایی
شهر کرج نگهداری میشود
3-
لوا
خانجانی: زندانی بهایی که از سوی دادگاه محکومیت دو سال حبس تعزیری
دریافت کرده است و از حدود دو ماه پیش به زندان انتقال یافته
است
4-
منیژه نصراللهی:
زندانی بهایی محکوم به سه سال و نیم حبس تعزیری که بیش از دو سال و نیم
است که در زندان به سر میبرد و طی این مدت تنها یک بار آن هم به مدت سه روز به
مرخصی آمده است
5-
مهوش شهریاری:
زندانی بهایی و از مدیران تشکیلات بهایی «یاران ایران»
که
از اسفند ماه ۸۶ بازداشت و تا کنون در زندان به سر
میبرد. وی در دادگاه به تحمل بیست سال حبس تعزیری محکوم شده است
و باوجود گذشت ۵ سال از دوران محکومیت خود از حق مرخصی محروم بوده
است
6-
نوشین خادم:
زندانی بهایی و یکی از اساتید موسسهٔ علمی بهاییان که به تحمل ۴ سال حبس
تعزیری محکوم شده و بیش از یک سال است که در زندان به سر
میبرد
7-
مریم جلیلی:
نوکیش مسیحی که به سبب تغییر دیانت خود به دوسال و نیم حبس تعزیری محکوم
شده و حدود یک سال است که بدون داشتن مرخصی در زندان به سر
میبرد
8-
میترا زحمتی:
نوکیش مسیحی که از سوی دادگاه به سبب «تغییر دیانت»
خود
به دو سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است و هم اکنون حدود یک سال است که بدون
داشتن مرخصی در زندان به سر میبرد
اتهام:
فعالیت های حقوق بشر از جمله تلاش برای دادخواهی و
وکالت (5
نفر)
1-
ژیلا کرمزاده مکوندی:
زندانی سیاسی، شاعر و از اعضای مادران عزادار پارک لاله که به تحمل دو
سال حبس تعزیری محکوم شده است و حدود یازده ماه است که در زندان به سر
میبرد
2-
شیوا نظر آهاری:
فعال حقوق بشر که از سوی دادگاه به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده و بیش از
یک ماه است که جهت اجرای حکم به زندان انتقال یافته است.
وی
پیشتر یک سال شامل بیش از صد روز انفرادی و در کل نه ماه در بند دویست و نه و سه
ماه بند عمومی زنان در زندان به سر برده بود
3-
محبوبه کرمی:
فعال حقوق بشر، زنان و زندانی سیاسی که به اتهام
«فعالیت حقوق بشری»، «فعالیت تبلیغی علیه نظام»، «
اجتماع و تبانی با قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت
کشور» از سوی دادگاه به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شده و
حدود یک سال و نیم است که در زندان به سر میبرد
4-
منیژه نجم عراقی:
فعال زنان، نویسنده و مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران، که به اتهامات
«عضویت در کانون نویسندگان
ایران»، «ارسال بیانیههای کانون»، و «شرکت در تجمعها بر مزار محمد مختاری، محمدجعفر پوینده و
احمد شاملو»، از سوی دادگاه به یکسال حبس تعزیری محکوم شده است و
حدود ۵ ماه است که در زندان به سر میبرد
5-
نسرین ستوده:
وکیل دادگستری به اتهام «تبلیغ علیه نظام»، «اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن
امنیت» و «عضویت در کانون مدافعان حقوق
بشر» از سوی دادگاه به تحمل ۶ سال حبس تعزیری و ۱۰ سال محرومیت
از حرفه وکالت محکوم شده و بیش از دوسال است که بدون داشتن مرخصی در زندان به سر
میبرد
اتهام:
روزنامه نگار (2 نفر)
1-
ژیلا بنی یعقوب:
روزنامه نگار و فعال زنان، که بیش از یک ماه است که به زندان انتقال
یافته است. او به اتهام «تبلیغ علیه نظام»
و
«توهین به ریاست جمهوری»
به
یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.
همسر وی بهمن احمدی امویی در زندان رجایی شهر کرج نگهداری
میشود. این روزنامه نگار نیز به تحمل ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده
که حدود سه سال و نیم از آن را تحمل کرده است
2-
مهسا امرآبادی:
روزنامه نگار که از سوی دادگاه به تحمل دوسال حبس تعزیری محکوم شده است
و بیش از ۵ ماه است که در زندان نگهداری میشود.
همسر وی مسعود باستانی در زندان رجایی نگهداری
میشود. این روزنامه نگار نیز به اتهام
«تبلیغ علیه نظام»
و
«اجتماع و تبانی برای ایجاد
اغتشاش» به شش سال زندان محکوم شده است
اتهام:
فعالیتهای دانشجوئی (2 نفر)
1-
بهاره هدایت:
فعال دانشجویی، زنان و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که از سوی
دادگاه به تحمل ده سال حبس تعزیری محکوم شده و در حال حاضر حدود سه سال است که در
زندان به سر میبرد
2-
نسیم سلطان بیگی:
روزنامه نگار و فعال دانشجویی که از سوی دادگاه به تحمل سه سال حبس
تعزیری محکوم شده و روز شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۱ جهت اجرای حکم به زندان انتقال
یافت
اتهام:
اقدام علیه امنیت ملی، دیگر اتهامات و بلا تکلیف
(7
نفر)
1-
بسمه الجبوری:
زندانی عراقی که از سوی دادگاه به اتهام جاسوسی به ۵ سال حبس تعزیری
محکوم شده و حدود یک سال است که در زندان به سر میبرد
.2-
بهناز ذاکر:
حدود ۴ ماه پیش در فرودگاه مهرآباد در هنگام مسافرت به کشور سوئد
بازداشت شده و تاکنون در بند زنان زندان اوین بلاتکلیف مانده
است
3-
راحله ذکایی:
از
زندانیان گمنام بند زنان است که به «اتهام تبلیغ علیه نظام»
به
یک سال حبس تعزیری محکوم شده است
.4-
فائزه هاشمی:
فعال سیاسی که از سوی دادگاه به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شده است و بیش
از دو هفته است که در زندان به سر میبرد
5-
هانیه صانع فرشی:
زندانی سیاسی که ابتدا به اتهام «توهین به مقدسات»، «تبلیغ علیه نظام»، «اقدام علیه امنیت»
از
سوی دادگاه به تحمل ۷ سال حبس تعزیری محکوم و در دادگاه تجدید نظر این حکم به ۵ سال
حبس کاهش یافت. وی دو سال و نیم است که در زندان به سر
میبرد
.6-
لادن مستوفی مآب:
زندانی سیاسی که هم پرونده هانیه صانع فرشی است و از سوی دادگاه به تحمل
دوسال و نیم حبس تعزیری محکوم شده و بیش از دو سال و سه ماه از حکم خود را بدون
برخورداری از حق مرخصی در زندان سپری کرده است
.7-
نازنین دیهیمی:
از
محکومان حوادث و اعتراضات پس از انتخابات، که از سوی دادگاه به چهارماه حبس تعزیری
محکوم شده است و از حدود دو هفته قبل به زندان انتقال یافته
است
--
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر