بانوی فصل ها
روز زن و بهار، بر شما مبارک بادا!
دست گشودم و در بُنِ سبز
نوازشش کردم؛
پچپچه ای بود در رگ هاش
و تنفسی خوش بوی
که خوابِ مرا به آغاز جهان می بُرد.
گُل کرده برهنگی اش
در تیغزارِ باران
روحِ لطیفِ آب را در من جاری کرد
و برگ، برگِ خاطره را شُست
از خاک وُ از غبار
و از اندوهِ دست هائی ک
در قفایم ماند.
آه.... ای زمینِ مادر
بهارِ گمشده ات
- بانوی فصل ها -
گیسوانِ پُر برفش را
در نسیم می تکاند
و با ریشه اش هنوز
در سبزی ی قدیم،
در شیب راه
لبخند می زند.
روز زن و بهار، بر شما مبارک بادا!
دست گشودم و در بُنِ سبز
نوازشش کردم؛
پچپچه ای بود در رگ هاش
و تنفسی خوش بوی
که خوابِ مرا به آغاز جهان می بُرد.
گُل کرده برهنگی اش
در تیغزارِ باران
روحِ لطیفِ آب را در من جاری کرد
و برگ، برگِ خاطره را شُست
از خاک وُ از غبار
و از اندوهِ دست هائی ک
در قفایم ماند.
آه.... ای زمینِ مادر
بهارِ گمشده ات
- بانوی فصل ها -
گیسوانِ پُر برفش را
در نسیم می تکاند
و با ریشه اش هنوز
در سبزی ی قدیم،
در شیب راه
لبخند می زند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر