دوشنبه، دی ۱۲، ۱۳۹۰

بانگ بلند، علیه جنگ و ویرانی در ایران / شعر


سیمین بهبهانی


خِرَد کجاست که من این چنین ازو دورم
چه شد مرا که ز تدبیر و رأی مهجورم



نشسته بر سرِ جا میهمانِ منزلِ من:
چو گرگ هار بر او، بی بهانه می شورم

که گفت بشکنمش سر به سنگِ کینه و قهر؟
سپس به پاش درافتم که: آی معذورم!

چه لازم است "دگرکیش" را شوم دشمن
به ادعا که به امر خدای مامورم

چرا همیشه جهان را به جنگ می خوانم
مگر ندیده ی این نکبتم، مگر کورم؟!

هنوز گور شهیدان تَر است از اشکم
ز جنگ گویم اگر، مست ِ آب ِ انگورم

گرو گرفتن ِ انسان چه ارمغان آورد
به جز بلا که بدان شیوه باز مغرورم

چو کودکی که ندارد نهفته ریگ به مشت
نمی گشایم و بازیگرانه مسرورم

سزد به صدق و صفا مشت بسته باز کنم
که بیش ازین نَبُوَد قهر و کینه مقدورم.

***


10 آذر ماه  1390
سیمین بهبهانی

هیچ نظری موجود نیست: