بیانیه ی کانون صنفی معلمان ایران
به مناسبت آغاز مهر ماه 1391 و پنجم اکتبر روز جهانی معلم
به نام خداوند جان و خرد
بازگشایی مدرسه ها،آغاز دوباره ی دانش ورزی و دانش آموزی، و شکسته شدن سکوت تابستانی کلاس های درس است. حضور دانش آموزان و آموزگاران،زندگی بخش دوباره ی مدرسه ها و نوید و نماد پویایی و سرزندگی جامعه است. مدرسه، سرآغازی است برای شناخت و اندیشیدن و زدودن نادانی ها و زیستن در پرسش ها و جست و جوگری ها.
ما آغاز مهر را به همه ی ایرانیان،به ویژه به دانش آموزان،دانشجویان،استادان و فرهنگیان گرامی تبریک می گوییم،و آرزومند کامیابی و سرافرازی همگانیم. همچنین بایسته است یادی کنیم از همه ی دانش آموزان عزیزی که در زلزله ی اخیر آذربایجان،جان خویش را از دست دادند؛بی گمان یاد آنها،در کلاس های درس،همواره زنده خواهد ماند.
اما،روزهای نخست مهر،با مناسبتی جهانی نیز همراه است که بیش از پیش،بر "آموزشی" بودن این ماه و این روزها می افزاید. در سال 1994،یونسکو،سازمان آموزشی،علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد،پنجم اکتبر،سیزدهم مهر را روز جهانی معلم نامگذاری کرد،که از آن سال تاکنون،این روز در مدرسه های بیشتر کشورهای جهان جشن گرفته می شود. البته روز جهانی معلم هر سال،با پیامی نیز همراه است،پیامی که یکی از مشکلات آموزش را نشانه می رود و یا به یکی از بنیادهای مهم آن اشاره می کند. "به سود آموزگاران موضع بگیرید!" پیام سال 2012 روز جهانی معلم است که به روشنی،خواستار پشتیبانی همگان از آموزگاران شده است تا در پیکار معلمان برای دستیابی به جایگاه راستین اجتماعی – فرهنگی و شرایط اقتصادی فراخور شآن معلم،و همچنین شرایط استاندارد آموزش،یار و یاورشان باشند. ناگفته نماند که در ایران نیز،اکنون سال هاست که معلمان،با پیگیری روش های قانونی،و تشکیل نهادها و تشکل های مدنی،خواستار بهبود وضع آموزش و دگرگونی در روش های نادرست متمرکز مدیریتی شده اند،همچنین در نقد شرایط بد اقتصادی و معیشتی زندگی خود و دیگر اقشار کم درآمد،مانند کارگران زحمت کش جامعه،اقدام ها نموده اند که متآسفانه در این راه،متحمل هزینه هایی نیز گردیده اند. اما هم اکنون بسیار خرسندیم که می بینیم افزون بر نهادهای آموزشی جهانی،جامعه مدنی،رسانه ها،شخصیت ها و فرهیختگان جامعه ی ایرانی نیز،به نقد وضعیت نابسامان زندگی و کاری اقشاری مانند فرهنگیان می پردازند و در دفاع از تلاش های آنها در مبارزه با فقر و تبعیض و مشکلات آموزشی،بلندتر و رساتر سخن می گویند. این روزها حتی بسیاری از مسئولان حکومت و اشخاص تاثیرگذار دست اندرکار نیز،خواستار کنترل وضعیت نابهنجار اقتصادی کنونی شده اند و در اعتراض به گرانی و تورم افسارگسیخته،با مردم و اقشار کم درآمدی همچون فرهنگیان همنوا گردیده اند. بی هیچ شکی،در ایران کنونی،مشکلات اقتصادی بیداد می کند و جامعه و زندگی مردم را بیش از پیش با بحران های جدی فرهنگی و اجتماعی روبرو می سازد و البته خواهد ساخت. ما به عنوان بخشی از جامعه ی آموزشی ایران،این سرریز مشکلات اقتصادی را به گستره ی آموزش،با چشمان خویش می بینیم. آمار شگفت کودکان بازمانده از تحصیل،که شمارشان هم اکنون بیش از چهار میلیون برآورد می شود،کاهش تقریبآ ده درصدی پوشش دانش آموزان دبیرستانی در ده سال گذشته،افزایش نارضایتی و بی انگیزگی معلمان،افزایش مشکلات اقتصادی مدارس،به ویژه مدارس مناطق فقیر،که با کاهش چشمگیر کمک های مردمی روبرو شده اند و حتی در پرداخت قبض های آب،برق،گاز و تلفن،با دشواری های فراوانی دست به گریبان اند،تنها بخش کوچکی از نابسامانی هایی است که مستقیم ریشه در همین شرایط اقتصادی آشفته دارد.
اما درد بزرگ دیگر آموزش ایران- که البته بارها از آن سخن گفته ایم- این است که آموزگاران در تصمیم گیری های آموزشی از کمترین نقش و جایگاهی برخوردارند و مدیریت سخت متمرکز آموزشی ایران،بی توجه به دیدگاه معلمان،هر روز تصمیمی تازه می گیرد و سیستم آموزشی ناکارآمد و کم کیفیت کنونی را،بیش از پیش،دچار بحران می سازد. شایسته است یادآور شویم که به همان اندازه که مدیریت دموکراتیک،بر انگیزه ها می افزاید و در را بر شکوفایی استعدادها می گشاید مدیریت متمرکز،نابودگر انگیزه و استعدادهاست. نمی توان با آموزگارانی که هر روز شاهد تغییرات شتاب زده و کارشناسی نشده ی بی بنیادند،چشم به دگرگونی بنیادین دوخت. همین سیستم 3-3-6 که در توجیه اش،هنوز هم هیچ برهان و دلیل محکمی ارائه نشده و حتی پیش از به اجرا درآمدنش،سخن از تغییر آن به 3-3-3-3 می شود،و در حال حاضر،آموزش و پرورش را با مشکلات فراوانی دست به گریبان نموده،نشانی است از نادرست بودن تصمیم گیری های مدیریتی متمرکز از بالا به پایین.
کانون صنفی معلمان ایران،ریشه ی بسیاری از این شتاب زدگی ها و نابسامانی های گوناگون پهنه ی آموزش را،مدیریت متمرکز ارزیابی می کند و نمی تواند تآسف ژرف خود را از شرایطی که بر آموزش ایران رفته و می رود بازگو نکند؛شرایطی که روز به روز کودکان ایرانی را از آموزشی مدنی،علمی و دموکراتیک دورتر و بی بهره تر می سازد. امروزه آموزش و پرورش جهانی،رو به این دارد که حقوق مدنی همه ی دست اندرکارانش را پاس بدارد و هم در درون مایه و هم در فرآیند آموزش با مبنا قرار دادن حقوق بشر،که ریشه در اخلاق پسندیده و نیک انسانی دارد،به رشد همه ی ارکان آموزش بپردازد. ما براین باوریم که آموزش و پرورش به سامان نخواهد شد مگر با شرکت راستین خانواده ها،آموزگاران،دانش آموزان، کارشناسان و جامعه مدنی فرهنگیان. به گمان ما کنشگران صنفی- فرهنگی،در بازتاب وضعیت واقعی آموزش و پرورش نقشی انکارناپذیر دارند. اینان کسانی هستند که در کلاس درس،مانند دیگر آموزگاران دلسوز،نگران آموزش درست دانش آموزان خویش اند و در بیرون کلاس،از سر انگیزه ی درونی و وجودی،و البته بی هیچ چشم داشتی،در نیرومندسازی گستره ی همگانی می کوشند.
در پایان تآسف خود را از زندانی بودن شماری از همکاران ارزنده مان اعلام می کنیم. رسول بداقی،از شهریورماه 88 تاکنون در زندان است،بدون حتی یک روز مرخصی،و حتی بدون این که اجازه داشته باشد با خانواده و کودکان خردسال خود،ملاقاتی حضوری داشته باشد. محمد داوری نیز اکنون بیش از سه سال است که زندانی است و اجازه ی مرخصی نیافته تا خانواده و مادر سالخورده اش را از نزدیک ببیند. عبداله مومنی و محمود باقری نیز از دیگر آموزگاران ارزنده ای هستند که متآسفانه در زندان بسر می برند و خانواده هایشان چشم به راه آزادی شان. ما خواستار این هستیم که این عزیزان و دیگر فرهنگیان دربند،که حتی برخی از آنها،بیش از نیمی از دوره ی محکومیت خویش را سپری کرده اند،آزاد شوند. بی گمان،آزادی این آموزگاران،می تواند بهترین هدیه ی آغاز مهر آموزش باشد.
کانون صنفی معلمان ایران
5 /7/91
به مناسبت آغاز مهر ماه 1391 و پنجم اکتبر روز جهانی معلم
به نام خداوند جان و خرد
بازگشایی مدرسه ها،آغاز دوباره ی دانش ورزی و دانش آموزی، و شکسته شدن سکوت تابستانی کلاس های درس است. حضور دانش آموزان و آموزگاران،زندگی بخش دوباره ی مدرسه ها و نوید و نماد پویایی و سرزندگی جامعه است. مدرسه، سرآغازی است برای شناخت و اندیشیدن و زدودن نادانی ها و زیستن در پرسش ها و جست و جوگری ها.
ما آغاز مهر را به همه ی ایرانیان،به ویژه به دانش آموزان،دانشجویان،استادان و فرهنگیان گرامی تبریک می گوییم،و آرزومند کامیابی و سرافرازی همگانیم. همچنین بایسته است یادی کنیم از همه ی دانش آموزان عزیزی که در زلزله ی اخیر آذربایجان،جان خویش را از دست دادند؛بی گمان یاد آنها،در کلاس های درس،همواره زنده خواهد ماند.
اما،روزهای نخست مهر،با مناسبتی جهانی نیز همراه است که بیش از پیش،بر "آموزشی" بودن این ماه و این روزها می افزاید. در سال 1994،یونسکو،سازمان آموزشی،علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد،پنجم اکتبر،سیزدهم مهر را روز جهانی معلم نامگذاری کرد،که از آن سال تاکنون،این روز در مدرسه های بیشتر کشورهای جهان جشن گرفته می شود. البته روز جهانی معلم هر سال،با پیامی نیز همراه است،پیامی که یکی از مشکلات آموزش را نشانه می رود و یا به یکی از بنیادهای مهم آن اشاره می کند. "به سود آموزگاران موضع بگیرید!" پیام سال 2012 روز جهانی معلم است که به روشنی،خواستار پشتیبانی همگان از آموزگاران شده است تا در پیکار معلمان برای دستیابی به جایگاه راستین اجتماعی – فرهنگی و شرایط اقتصادی فراخور شآن معلم،و همچنین شرایط استاندارد آموزش،یار و یاورشان باشند. ناگفته نماند که در ایران نیز،اکنون سال هاست که معلمان،با پیگیری روش های قانونی،و تشکیل نهادها و تشکل های مدنی،خواستار بهبود وضع آموزش و دگرگونی در روش های نادرست متمرکز مدیریتی شده اند،همچنین در نقد شرایط بد اقتصادی و معیشتی زندگی خود و دیگر اقشار کم درآمد،مانند کارگران زحمت کش جامعه،اقدام ها نموده اند که متآسفانه در این راه،متحمل هزینه هایی نیز گردیده اند. اما هم اکنون بسیار خرسندیم که می بینیم افزون بر نهادهای آموزشی جهانی،جامعه مدنی،رسانه ها،شخصیت ها و فرهیختگان جامعه ی ایرانی نیز،به نقد وضعیت نابسامان زندگی و کاری اقشاری مانند فرهنگیان می پردازند و در دفاع از تلاش های آنها در مبارزه با فقر و تبعیض و مشکلات آموزشی،بلندتر و رساتر سخن می گویند. این روزها حتی بسیاری از مسئولان حکومت و اشخاص تاثیرگذار دست اندرکار نیز،خواستار کنترل وضعیت نابهنجار اقتصادی کنونی شده اند و در اعتراض به گرانی و تورم افسارگسیخته،با مردم و اقشار کم درآمدی همچون فرهنگیان همنوا گردیده اند. بی هیچ شکی،در ایران کنونی،مشکلات اقتصادی بیداد می کند و جامعه و زندگی مردم را بیش از پیش با بحران های جدی فرهنگی و اجتماعی روبرو می سازد و البته خواهد ساخت. ما به عنوان بخشی از جامعه ی آموزشی ایران،این سرریز مشکلات اقتصادی را به گستره ی آموزش،با چشمان خویش می بینیم. آمار شگفت کودکان بازمانده از تحصیل،که شمارشان هم اکنون بیش از چهار میلیون برآورد می شود،کاهش تقریبآ ده درصدی پوشش دانش آموزان دبیرستانی در ده سال گذشته،افزایش نارضایتی و بی انگیزگی معلمان،افزایش مشکلات اقتصادی مدارس،به ویژه مدارس مناطق فقیر،که با کاهش چشمگیر کمک های مردمی روبرو شده اند و حتی در پرداخت قبض های آب،برق،گاز و تلفن،با دشواری های فراوانی دست به گریبان اند،تنها بخش کوچکی از نابسامانی هایی است که مستقیم ریشه در همین شرایط اقتصادی آشفته دارد.
اما درد بزرگ دیگر آموزش ایران- که البته بارها از آن سخن گفته ایم- این است که آموزگاران در تصمیم گیری های آموزشی از کمترین نقش و جایگاهی برخوردارند و مدیریت سخت متمرکز آموزشی ایران،بی توجه به دیدگاه معلمان،هر روز تصمیمی تازه می گیرد و سیستم آموزشی ناکارآمد و کم کیفیت کنونی را،بیش از پیش،دچار بحران می سازد. شایسته است یادآور شویم که به همان اندازه که مدیریت دموکراتیک،بر انگیزه ها می افزاید و در را بر شکوفایی استعدادها می گشاید مدیریت متمرکز،نابودگر انگیزه و استعدادهاست. نمی توان با آموزگارانی که هر روز شاهد تغییرات شتاب زده و کارشناسی نشده ی بی بنیادند،چشم به دگرگونی بنیادین دوخت. همین سیستم 3-3-6 که در توجیه اش،هنوز هم هیچ برهان و دلیل محکمی ارائه نشده و حتی پیش از به اجرا درآمدنش،سخن از تغییر آن به 3-3-3-3 می شود،و در حال حاضر،آموزش و پرورش را با مشکلات فراوانی دست به گریبان نموده،نشانی است از نادرست بودن تصمیم گیری های مدیریتی متمرکز از بالا به پایین.
کانون صنفی معلمان ایران،ریشه ی بسیاری از این شتاب زدگی ها و نابسامانی های گوناگون پهنه ی آموزش را،مدیریت متمرکز ارزیابی می کند و نمی تواند تآسف ژرف خود را از شرایطی که بر آموزش ایران رفته و می رود بازگو نکند؛شرایطی که روز به روز کودکان ایرانی را از آموزشی مدنی،علمی و دموکراتیک دورتر و بی بهره تر می سازد. امروزه آموزش و پرورش جهانی،رو به این دارد که حقوق مدنی همه ی دست اندرکارانش را پاس بدارد و هم در درون مایه و هم در فرآیند آموزش با مبنا قرار دادن حقوق بشر،که ریشه در اخلاق پسندیده و نیک انسانی دارد،به رشد همه ی ارکان آموزش بپردازد. ما براین باوریم که آموزش و پرورش به سامان نخواهد شد مگر با شرکت راستین خانواده ها،آموزگاران،دانش آموزان، کارشناسان و جامعه مدنی فرهنگیان. به گمان ما کنشگران صنفی- فرهنگی،در بازتاب وضعیت واقعی آموزش و پرورش نقشی انکارناپذیر دارند. اینان کسانی هستند که در کلاس درس،مانند دیگر آموزگاران دلسوز،نگران آموزش درست دانش آموزان خویش اند و در بیرون کلاس،از سر انگیزه ی درونی و وجودی،و البته بی هیچ چشم داشتی،در نیرومندسازی گستره ی همگانی می کوشند.
در پایان تآسف خود را از زندانی بودن شماری از همکاران ارزنده مان اعلام می کنیم. رسول بداقی،از شهریورماه 88 تاکنون در زندان است،بدون حتی یک روز مرخصی،و حتی بدون این که اجازه داشته باشد با خانواده و کودکان خردسال خود،ملاقاتی حضوری داشته باشد. محمد داوری نیز اکنون بیش از سه سال است که زندانی است و اجازه ی مرخصی نیافته تا خانواده و مادر سالخورده اش را از نزدیک ببیند. عبداله مومنی و محمود باقری نیز از دیگر آموزگاران ارزنده ای هستند که متآسفانه در زندان بسر می برند و خانواده هایشان چشم به راه آزادی شان. ما خواستار این هستیم که این عزیزان و دیگر فرهنگیان دربند،که حتی برخی از آنها،بیش از نیمی از دوره ی محکومیت خویش را سپری کرده اند،آزاد شوند. بی گمان،آزادی این آموزگاران،می تواند بهترین هدیه ی آغاز مهر آموزش باشد.
کانون صنفی معلمان ایران
5 /7/91
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر