چهارشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۹۰

نامه سرگشاده مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران) و حامیان آنان در خارج از ایران


به گزارشگر ویژه سازمان ملل
در بررسی وضعیت حقوق بشر در  ایران

جناب آقای احمد شهید گرامی
اینک که پس از سالها تلاش و تقاضا های مکرر قربانیان رژیم جمهوری اسلامی و مادران و خانواده های دردمند  آنان، سر انجام  سازمان ملل متحد این بالاترین مرجع بین المللی ، جنابعالی را  بعنوان گزارشگر ویژه برای رسیدگی به نقض گسترده و سیستماتیک  حقوق بشر توسط این حکومت  برگزیده است، بارقه امید تازه ای در دلهای  پر درد خود احساس می کنیم . چرا که خوشبختانه این فریاد شنیده شده است که حقوق بشر  امری است جهانی و  نظارت بر اجرای آن نیز توجهی جهانی را طلب می کند.

بی شک  جنابعالی حتی با نیم نگاهی به  پرونده حجیم موارد آشکار  نقض حقوق بشر توسط  حکومت جمهوری اسلامی،  خود کاملاً به آن آگاهید و هدف از نوشتن این سطور نیز فراهم آوردن مدارکی تازه در این زمینه نیست. بلکه در اینجا به عنوان صدای دادخواهی  مادرانی ستم کشیده   وظیفه خود می دانیم بار دیگر توجه  جنابعالی را به دشواری  کار عظیمی که در پیش دارید  جلب نموده  آمادگی خود را برای کمک در گرد آوری مدارک و شواهد زنده قربانیان این رژیم فراهم آوریم. چرا که به  قول آقای موریس کاپیتورن گزارشگر پیشین  حقوق بشر در ایران راه پر چالشی در پیش دارید که لازم می آید" تمامی حملات شخصی و حرفه ای  حکومت را  علیه  خود تحمل کرده،  ناديده بگیرید و  خود را برای اقسام توجيه ها و حيله های آن آماده سازید ."( در مصاحبه  با رادیو اروپای آزاد، 6 فروردین 1390)

 گر چه حکومت ایران  حتی قطعنامه های شورای امنیت را کاغذ پاره هایی بی اعتبار و بی پشتوانه می خواند، لیکن  از طرفی نگرانی و مقاومت آن  در مقابل پذیرش چنین هیئت های بررسی ، خود اذعانی است بر اهمیت  اثرات آن  در نابودی هر چه بیشتر حیثیت جهانی  خود.
چنانکه گفته میشود متأسفانه در شرایط حاضر سازمان ملل نیز فاقد ابزارهای عملی لازم برای وادار کردن حکومت ها در پذیرش گزارشگران ویژه حقوق بشر است. اما بدیهی است انزوای جهانی حکومت هایی  که اینچنین بی محابا حقوق بشر را لگد مال می کنند تنها  به دنبال جهانی  شدن این روشنگری  می تواند محقق شود و اینجاست که  امیدواریم بتوانیم  با یاری شما و دیگر وجدانهای بیدار جهان قدمی به تحقق این امر نزدیک تر شویم.

بدیهی است که حکومت جمهوری اسلامی  وجود  زندانیان سیاسی  را در کشور خود انکار خواهد کرد، شکنجه گاههای خود را از چشمان شما پنهان خواهد داشت و در بهترین حالت اگر به شما فرصت دیداری با زندانیان بدهد آنرا به نمایشی ساختگی  در تمجید خود بدل خواهد کرد. - چنانکه در زمان آقای گالیندوپل نیز آنرا تجربه کردیم . شما احتمالاً هرگز نخواهید دید سوله های مرغداری متروکه ای را که بعنوان زندان  زنان مورد استفاده قرار می گیرد  و در نبود  ابتدایی ترین امکانات بهداشتی، زندانیان  ناچار در گوشه تخت های خود قضای حاجت   می کنند(2). شما نخواهید دید آن هنگامی را که مسئولین بهداری زندان بجای  ارائه خدمات درمانی به زندانی سیاسی در حال اعتصاب غذا ، وی را با وجود ضعف و بیماری قلبی چنان به باد کتک می گیرند که به مرگ او منجر می شود.(3)

 شما خرید و فروش زندانیان را برای سوءاستفاده های جنسی شاهد نخواهید بود و آمار دقیقی از ابتلاءبه بیماریهای ایدز و هپاتیت  در اثر شیوع مواد مخدر و تجاوز جنسی به شما ارائه نخواهند کرد.زندانها را در شرایطی که تا 4 برابر ظرفیت، زندانی در آن گنجانیده شده است به شما نشان نخواهند داد و ادغام  همه انواع مجرمین را از زندانیان خطرناک  گرفته تادگر اندیشان و حتی نوجوانان، از شما پوشیده خواهند داشت  (4)

 حاکمان به شما نخواهند گفت که  چگونه مادران عزادار حتی از بدست گرفتن عکس فرزندان  کشته شده خود  کارشان به بازحویی و زندان و تهدید برای دیگر فرزندانشان  می کشد.  نیز تهاجم وحشیانه به شرکت کنندگان در آرامترین راهپیمایی های سکوت و یا مراسم سوگواری عزیزان، و بازداشت گروه  گروه  از آنان  را در مقابل چشمان شما به نمایش نخواهند گذاشت.    
 مسلماً  شما را به گورستان خاوران(5) راه نخواهد داد ، و دعوت به دیدن جای خالی فرزندان دانشجوی  کشته شده مان در تظاهرات آرام خیابانی  و کوی دانشگاه نخواهند کرد .
 صحنه های سنگسار و قصاص و اعدام در ملاء عام را به شما نشان نخواهند داد و شکنجه گاههایی را که در آن زندانیان سیاسی وادار به اعترافات دروغین  علیه خود می شوند هرگز به چشم خود نخواهید دید، اعترافاتی که چه بسا می دانند حکم آن اعدام است ولی آنرا برمی گزینند تا مگر از شر شکنجه های وحشتناک جسمی و روحی دیگر ی که بر آنها اعمال می شود رهایی یابند.

اما اینها همه تنها بخش بسیار ناچیزی از حکایت های پر زجری است که روی قلب های زخمی این قربانیان حک شده است و بدشواری می توان  به  عمق آن دست یافت مگر آنکه با  آنان و  یا باز ماندگانشان در شرایطی امن دیدار و گفتگو  شود.

آقای احمد شهید عزیز

گر چه آمار بنا به موثق بودن  منبع، می تواندبسیار روشنگرانه باشد، اما در این مختصر نامه  بنا نداریم از آمار وحشتناک  اعدام شدگان ، شکنجه شدگان ، زندانیان سیاسی –مدنی- عقیدتی  ،  ناپدید شدگان ، محرومین از تحصیل ، اخراج شدگان، و قربانیان قتل های زنجیره ای و اقلیت های قومی و مذهبی و جنسی......بگوییم که می دانیم دستیابی به آن ها چندان هم دشوار نیست. اما  آنچه  از جنابعالی بعنوان انسان شریفی که دل در گرو  تحقق حقوق انسانی  دارید  تقاضا داریم، آن است که علیرغم همه ممانعت ها و دشواری هایی که حکومت جمهوری اسلامی پیش رویتان خواهد نهاد ، با اتکاء به حد اکثر اختیاراتی که این   مقام  به شما میدهد تمامی تلاش خود را بنمایید تا  با ستمدیدگان  این فجایع و خانواده هایشان دیدار  و گفتگو شود. چرا که زجری را که آذر آل کنعان ها(6)، از قربانیان تجاوز جنسی توسط شکنجه گران، یک عمر بردوش خواهند کشید  و درد جانکاهی را که مادران سهراب ها و نداها و فرزادها(7)، این جوانان  بیگناه جانباخته   و اعدام شده شبانه روز با آن زندگی خواهند کرد ، سالها دربه دری مادران سعید زینالی ها (8) و نیز آنچه  را بر خانواده های  اعدام شدگان گروهی دهه شصت چون بهکیش ها رفته است، در هیچ آماری نخواهید یافت. حتی شاید  این آمار به شما نگوید که هم اکنون که این سطور را می نویسیم خبر از بازداشت منصوره بهکیش  یکی از همراهان خود داریم که 6 تن از  نزدیک ترین اعضای خانواده خود را در جریان آن اعدامها از دست داده است. واینک در بازداشتگاه اوین به سر میرد تنها به جرم آنکه   نوشته  بود:
"من از خودم بدم می آید، زمانی که می بینم خودم به دنبال گرفتن حق و حقوق شهروندی ام نیستم و اجازه می دهم که حاکمان و ناقضان حقوق بشر، به اشکال مختلف حقوقم را از من بگیرند و باز من سکوت پیشه کنم.
من حق زندگی دارم، فرزندم حق زندگی دارد، مادرم، پدرم، همسرم، خواهرم، برادرم، همسایه ام، دوستم حق یک زندگی آزادانه و به دور از تبعیض و عادلانه را دارند و من این حق را دارم که از حقوق تمامی انسان هایی که دوستشان دارم، دفاع کنم و هیچ کس نمی تواند این حقوق را از من سلب کند"


جناب احمد شهید  گرامی ،

یقیناً اطلاع دارید که برای تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران مدتهاست که دست های زیادی  به سوی سازمان ملل، این بالا ترین مرجع   بین المللی دراز شده  و امید های زیادی به آن بسته شده است. از نامه های  مشترک خانم شیرین عبادی وکیل و برنده جایزه صلح  به همراه سازمان‌ های "کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران"، "فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر"، "جامعه دفاع از حقوق بشر ایران" و "گزارشگران بدون مرز"  گرفته تا نامه های زندانیان سیاسی  که با هزار مشقت و خطر کردن آنرا  به آنسوی دیوار های زندان   رسانده اند و همگی آنها خواهان رسیدگی فوری مراجع بین المللی  به اوضاع وخیم  حقوق بشر در ایران شده اند.
اینک  ما مادران دردمند اما استوار ایران نیز از شما  تقاضا داریم که این فریاد دادخواهی را به گوش جهانیان برسانید. و به این وسیله از شما  درخواست می کنيم طی بررسی های خود با گرد آوری مدارک لازم و کافی جهت ارائه به سازمان ملل  زمینه ای  فراهم آورید در جهت فشار های هر چه  جدی تر بین المللی برای وادار کردن حکومت  جمهوری اسلامی به انجام تعهدات حقوقی  بین المللی و داخلی خود  بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر.    
حکومت ایران به عنوان یکی از اعضای سازمان ملل متحد و جامعه بین الملل یا باید به این میثاق جهانی پایبند باشد و یا در انزوای بین المللی قرار گیرد
به این تر تتیب از  جنابعالی  استدعا داریم نهایت تلاش خود را بنمایید تا بتوانید وضعیت زندانها ی ایران را  از نزدیک مورد بررسی وتحقیق قرارداده ضمن تأمین امنیت آنان با زندانیان سیاسی – عقیدتی دیدار و گفتگو به عمل آورید.  باخانواده هایی که عزیزانشان توسط حاکمیت مفقود، کشته یا اعدام شده اند  ملاقات نموده ، شهادت آنان را  منعکس نمایید.  و بالاخره تلاش نمایید برای شناسایی عاملان و آمران شکنجه ، تجاوز و اعدام زندانیان سیاسی و ناراضیان حکومتی ونیز کشتارهای خیابانی توسط عمال حکومت تا شاید در آینده ای دور یا نزدیک  زمینه  سازی شود برای محاکمه عادلانه آنان در دادگاههای واجد صلاحیت.
ما مادران ستم کشیده نهایت آرزویمان است که بتوانیم جنابعالی را در این امر خطیر یاری رسانیم.
با آرزوی روزی که  همه مادران بتوانند شاهد بالندگی فرزندان خود در جوامعی پر از صلح و آزادی و برابری باشند.

مادران پارک لاله ایران و حامیان آنان در خارج از کشور
31 خرداد 1390


نامه سرگشاده مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران)(1)
و حامیان آنان در خارج از کشور

هیچ نظری موجود نیست: